وقتی الان بهش نگاه میکنی که گوش هاش کمی خیلی! سنگین شده و شب ها پای سجاده و روز ها بجز وقت نماز که مسجده، در حال چرت زدنه! باور نمیکنی این پیرمرد با صفا 69 ماه جبهه داره...
عکس های جبهه ش رو هم که میبینی، مثه این پیرمردای تو فیلما! یا پیش نمازه یا مشغول لبخند!!! با این حال وقتی دورش شلوغ نباشه و شب نشینی در محضرش باشی، میتونه کلی آدم رو سر کار بذاره و سئوالهاییی ببپرسه که ...
قرآنش رو که نگاه میکنی گوشه کنارش بعضی جاها عدد نوشته ، که عموما یکیش شماره آیه ست و دیگری تعداد...
از برکت حفظ قرآن، خدا درهای حکمتی رو واسش باز کرده که به کمتر کسی میده... خوشبحالش... یه دفعه یکی از آیات رو واسه ما پیچید روزی 1200 بار!!! یا حضرت آدم ، کپ کردم... آماااااااااااااا عجب نسخه ای بود...
سعی اش اینه که حرف که میزنه استناد به قرآن داشته باشه... نور قرآن رو تو صورتش میشه حس کرد...
غرض این بود از این پست که سوم خرمشهر! که میرسه عکس هایی یادگاری رو میشه دید از مسجد و گلدسته هاش و از خیلی جاهای دیگه ای که الان شهری شدند...
-
به بهانه سوم خرمشهر، دومین جنوبگان! رو میخوام بنویسم...