سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
کُر ابوطالب و چند بیخیال ی دیگر!
یکرزمنده
شنبه 88 آبان 30
ساعت 11:1 صبح
| نظر

سلام علی آل یس
قسمت مان شد، رفتیم برای خودمان که خدا رحمت مان کند دعا کند برایمان!!!
صوتهایش را خودتان دانلود کنید اگر خواستید ( (حاج آقا طائب و خاطره امداد غیبی(کُرابوطالببخش دوم) (حاج آقا طائب و سخنرانی قشنگ در مورد نقد و نسیه دنیا و حیات شهید)  (شعر دخترشهید در سفره عقد از قول سیدجواد هاشمیبخش دوم)
اندر باب حسن ختام هفته ی کتاب هم  بخوانید کتاب فرمانده ی من  را که از کتابفروسی نشر شاهد در میدان 7تیر استوندم! کتاب معروفیست و البته توصیه شده... ساندویچی میشود در چند ساعت خواندش... + از شهید دیالمه هم نرم افزار خوبی داشت که خودم وقت کنم بهترش هم میکنم.... دیالمه را دریابید   دریایی ست!

| ادامه مطلب...




دنیای کاغذی
یکرزمنده
دوشنبه 88 آبان 25
ساعت 11:1 عصر
| نظر
سلام علی آل یس
+ فقط یکی میتونه یه کتاب بنویسد برای بقیه، بلکم "آدم" بشوند! خوب رو دست این کتاب نیومده!
+ تعداد معدوی "آدم" میتونند کتابهایی به بقیه هدیه کنند که در مسیر آدم شدند مثل تابلو های راهنمای خوبی هستند.
+ برخی اصلا قصد ندارند کتاب بشه! اما میشه صحیفه ی نور...

+ برخی کتاب مینویسند برای کتابخونه های قشنگ! رنگی  ژیگول...
+ برخی کتاب مینویسند که ضخیم باشه!!! برای گرفتن زیر بقل!!! مثل هندوانه...
+ برخی حاشیه کتابهاشون از خودشونه و متن ش از دیگران...
+ برخی اول عمر یه چیز مینویسند! وسطش نقدش میکنند و آخر عمر و پیری و معرکه گیری!!!
+ اگه حسش بود این برخی ها شاید بیشتر شد!!

- چند سری کتاب جدیدا آمد! امروز ایستاده تورقی زدیم بمدت 30-40 دقیقه!
حاصلش شد اینهای زیر!

کتاب آفتاب در محراب خیلی خیلی قشنگ است و خواندنی و
کتاب مادر خورشید هم مقل بالایی

شهادتش تسلیت

این قصه یاد یکی از قصه های شهید مجید انداختم به اسم قاقالی لی!
به مناسبت ایام کتاب!! برگها هم توقی بر این کتاب فروشی  خیابانی داردند

از این کتاب ها در این مدت  چند صفحه ی تکراری دیدم! اما بدلل مناسبت هر کدام چندان مهم نیست! شهرداری اصفهان نوشته  جلدی 2هزار تومان، تا یارانه کتاب را برنداشته اند! یا بخرید  یا بوخونید ...

این دوست ما هرچه گفتیم گوش نکرد که این تابلو یعنی اینجا پارکینگ نیست!!!






عزیز
یکرزمنده
شنبه 88 آبان 23
ساعت 4:10 عصر
| نظر
یا ایها العزیز !

مَسَّنا و اهلنا الضُر و جِئنا ببضاعه مُزجاه و اَوفِ لَنَا الکَیل و تَصَدَّق علینا ؛ ان الله یَجزِی المتصدقین

همیشه داستان ها رو که میخوانیم سعی میکنیم با قهرمانهای داستان ها کمی رفیق بشیم یا خودمون همون بشیم! 

 فکر میکردیم حتا اگر پیرهن یوسف را نشانمان دهند، بینا میشویم!
مشکل
اینجاست که گمان میکنیم هر گردی گردوست! کسی که پیراهنی به او برسد یعقوب
علی نبینا و اله و علیه السلام است! و شفا میگیرد، بماند که یعقوب از یوسف
گذشت تا به یوسف رسید! بعد بوی پیرهنش را از فرسنگها فاصله استشمام کرد.
مثل همان بوی بهشت و در آستانه ی بهشت که امام ام به محمد تقی -که حالا
شهید شده-فرمود....بگذریم

فقط گاهی لباسی نزد ما
میرسد که خود به خود توانایی های زیادی دارد. آنقدر توانا که وقتی بویش
میکنی، حس بویاییت کمی تقویت میشود و از بین سالها بوی خون و خاک باران
خورده  و بویی نجیب تر شبیه سیب را حس میکند.
چند روزه دخیل بستم به این پیرهن و این پست!

| ادامه مطلب...