سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
عکس باشرح و بدون شرح!!!! (پست ثابت)
یکرزمنده
یکشنبه 87 مهر 21
ساعت 11:4 عصر
| نظر

سلام هی حتی مطلع الفجر و این قرن قرن غلبه مستضعفین بر مستکبرین است
صوت تشیع هم از
اینجا گوش کنید
---------------------------------------------

و منهم من ینتظر!!!!
---------------------------------------------
1- وقتی میرم پیشش بوی ظهور میده! عطر شهادت انگار هنوز خوش بو ترین عطر روزگاره!

--------------------------------------------- | ادامه مطلب...




موضوع: در متن
یکرزمنده
جمعه 87 مهر 19
ساعت 12:24 صبح
| نظر

 اول : سلام هی حتی مطلع الفجر و این قرن قرن غلبه مستضعفین بر مستکبرین است

آخر پانوشت!! :  از 7به بعد عمومیست، ریز نوشتم اگر خواستند به word برده! درشت بخوانند!!!

1-       رفقا فکر میکردند هر شب نویسی من در ماه مبارک، قرار رسم بمونه، و این هر شب نویسی مثه پر کردنه برخی مجله هاست که سردبیر می خواد مطالب رو پر کنه و صفحات رو ببنده، ولی عرض میشه که با وجود این همه گرفتاری سعی میکردم واسه هر پست در طول روز 30-60 دقیقه وقت بگذارم ، یا مطالعه، یا سخنرانی یا ... بهر حال اگه فکر می کردند مطالب سطحی است به بزرگواری ببخشند. البته بر مطالبی خاص که از منابع حدیثی و ... هست بشدت دفاع می کنم از هر نقدی!!

2-       می گفت: تو که یکی از لینک هات به اسم خاکریزه، پس واسه چی قلمک شده خاکریز، خوب در این مورد مفصل توضیح دادم، ولی شاید هم تو راست بگی باید قلمک  قلمک باشه! شاید هم بشه. به هر حال فعلاً اونقد که وقت باجازه و منم حسش و داشته باشم می نویسم!

3-       حاجی اون شب هم بهت گفتم: بهترین راه حل یک ذهنیت از هر کس، بیان ذهنیات به طرف مقابل است تا حذف تمام نقاط خدای نکرده تاریک و یا خاکستری، اما اینکه اون روز گفتی لازم نیست امیدوارم دیگه از قبل به طرح گله نپردازی، چون فرصتش رو داری واسه رفع کردنش احتمالا به گمان من از دست میدی! با خودت! البته اینو وقتی نوشتم که گفتید بنده ی خدا اومده! الان رو نمی دونم! بازم با خودت.

4-       2وس جون بخاطر گزیده دیوان کلی مر30000000000000  !   علی چند شبه چسبیده بهش و داره شعرهاشو غلط غلوط می خونه! میگم بچه جون بده تا واست بخونم، میگه این فرمی بیشتر حال میده! بنده خدا انگار تا حالا شاعر شوریده ندیده! ندیده!!!!!!! من بیچاره انگار داره یکی یکی چیزای عاریه ایم روووو میشه! خاکریز اسمش واسه یکی دیگه و رسمش واسه ماست انگار، الانم که دیدم این بنده خدا هم که کتابشو به ما هدیه ایدی، "خاموشِ"؟!!!  منم باید برم دنبال یه چیز دیگه بگردم!! راستی نمی نویسی، می خوای بیا تو بشو شهید خاکریز اگر چه شهید خاکریز زودتر از جشنهای  بزرگ ...  ولی کلی حرفه دیگه که شاید در نازمان زدم!

5-       فردا انگار اگه خدا بخواد قراره نباء اولین کلیدشو بخوره! بترکه چشم حسود!  یادم باشه امشب بگردم ببینم اسفند و کجا گذاشته  واسه نباء بِاسفندم! امشب حدود30دقیقه مثه یه مرد ظرف شستم، حساب کن 2تا فنج تو این چند روزه هر چی خوردن بذارن یکی یه شب همه رو بشوره! الته من که نهارم دانشگاه بود! علی هم قد گنجشک غذا می خوره! اما نکته اخلاقیش اینجا بود که یاد دروان دانشجوییم تو "چیز" افتادم! البته اونجا بیشتر آشپز بودم تا ظرفشور! ولی هر کار کردم نتونستم برم دکه اونا! 2   3 تا آشنا هم بود که ما رو می شناختن 1 اما  اونا با بنده خداهاشون خیلی ... بودن و من از بعضی رفتارها چندشم!!!!!!!!!!!!! می شد! ولی مسابقه طرح ولایتمون رو تو ...آباد بهشون دادم! البه بدون کلید! کلی کیف کردن که از کل نهج البلاغه یه مسابقه تایپ شده عین هولو برسه به دستشون! نفهمیدم برگزار شد یا نه چون روز آخر بهشون دادم!!! به هر حال یادش خوش!  شاید یه روز قصه ی خانه سالمندان رو واستون گفتم!!! بــــــــــــــــــــــــشرط حیـــــــــــــــــــــــــات!!!

6-       تمهیدی جون شرمنده ما سوادمون همین قد بیشتر نیس! شما به بزرگواریتون ببخش! البته بهشت که فقط واسه قد بلند ها نیس ! شاید ما رو بندازن یه جایی که سقفش کوتاه باشه! سقفش قد قدمون باشه! البته نزدیک خودش باشه! هر جا می خواد باشه! غلام، حور،هور!، مرغ، و شربت و کیک و ساندیس و مجید و ... نبود هم نبود!!!!! البته استاد می گفت"ببخشید ، یادم نمی آد در این مرود چی م یگفت!!!!!!!!!!!!!!!! "

 

7-     میگن 7عدد مقدسه! خوب؛ اجازه بدید برم سراغ دعای 7ام توصیه موکد ولی مون،

 

ای آنکه گرهِ کار فرو بسته به سرانگشت تو گشوده می شود، و ای آن که سختی دشواری ها با تو آسان می گردد، و ای آنکه راه گریز به سوی رهایی و آسودگی را از تو باید خواست

سختی ها به قدرت تو به نرمی می گرایند و به لطف تو اسباب کارها فراهم آیند.فرمان الاهی به نیروی تو به انجام رسد، و چیزها به اراده تو موجود شوند.

و خواست تو را  بی آن که بگویی فرمان برند،و از آنچه خواستِ تو نیست، بی آنکه بگویی، رو بگردانند. ما سمیعیم و بصیریم و ...

تویی آنکه در کارهای مهم بخوانندش و در ناگواری ها بدو پناه برند. هیچ بلایی از ما برنگردد مگر تو آن بلا را بلاگردانی، و هیچ اندوهی برطرف نشود مگر تو آن را از دل برانی

ای پروردگار من، اینک بلایی بر سرم فرود آمده که سنگینی اش مرا به زانو درآورده کجاست!! است، به دردی گرفتار آمده ام که با آن مدارا نتوانم کرد.

این همه را تو به نیروی خویش بر من وارد آورده ای، هیچ کس باز نَبَرد، و آنچه تو به سوی من روان کرده ای، هیچ کس برنگرداند. دری را که تو بسته باشی، کَس نگشاید، و دری را که تو گشوده باشی کس نتواند بست. آن کار را که تو دشو.ار کنی، هیچ کس آسان نکند، و آن کس را که تو خوار کنی کسی مدد نسازد.

پس بر محمد وخاندانش درود فرست . ای پروردگار من، به احسان خویش دَرِ آسایش به روی من بگشا، و به نیروی خود، سختی اندوهم را درهم شکن، و در آنحه از تو خواسته ام، شیرینی استجابت بچشان، و از پیشِ خود، رحمت و گشایشی دلخواه به من ده، و راه بیرون شدن از این گرفتاری را پیش پایم نه! و مرا به سبب گرفتاری، از انجام دادنِ واجبات و پیروی آیین خود بازمدار.

ای پروردگار من ، از آنچه بر سرم آمده دلتنگ وبی طاقتم، و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده، آکنده است، و این در حالیست که تنها تو می توانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمده ام دور کنی.

پس با من چنین کن، اگر چه شایسته ی آن نباشم، ای صاحب عرش بزرگ.

به دلیل کمی وقت فرصت تایپ متن عربی رو نداشتم ولی حتما و حتما به متن عربی مراجعه کنید و لذت ببرید!!

چه گنجیست چه گنجیست،چه گنجینه ی گنجیست

کسی فارغ از این گنج، به دردست و به رنجیست

بیا باده بیاور، که صافیست شرابش

که مستان همه سرمست و نه دردسیت نه رنجیست

 

آخر: عجب حسن تصادفی شد این دعا! امید وارم به حسن استجابت هم برسه !!! یا مقلب القلوب و الابصار!!

کاش به صحیفه ها اون متن وصیت شهید داد آفرید رو که تو یادواره انتهای کارت دعوت چاپ شده بود می چسبوندیم! متن لذیذی بود

یادشون خوش

 پروردگارا ما را با شهیدانمان محشور کن

ا2آ

5ص فقط برای فرج






شب30ام!.:. انگاردارهعیدمیشه2 .:.
یکرزمنده
سه شنبه 87 مهر 9
ساعت 7:24 عصر
| نظر

شب30ام!

.:. انگاردارهعیدمیشه2 .:.

سلام هی حتی مطلع الفجر و این قرن قرن غلبه مستضعفین بر مستکبرین است

1-   وقتی آدم منتظر یه حادثه هست! دائم به اون حادثه فکر میکنه؟ احتمال های رخداد یا عدم رخدادش رو چک می کنه، خلاصه هی حادثه رو زیر زبونش مز مزه  می کنه! که بعدش چی میشه! اما چیزی که اهمیت فوق العاده ای داره میزان وصل بودن سیم ماست که متوکلانه! و متواضعانه از خدا و فقط خدا و اول خدا و بعد خدا و قبل خدا و آخر خدا و صاحب جان و مال و آبرو و اختیار و ... مدد و کمک و یاری و مشورت بخواهیم. تا ان شاءالله رخداد در حال وقوع برامون مورد رضای خدا باشه!

2-   حالا فردا اگه عید شد! نگیم پس فردا چه کنیم! بگیم مثه الان که در ماه مبارک قرار داریم و از خدا مدد میگیریم برای تحمل روزدار موندن چشم و گوش و دست و زبان و پا و شکم و ... اون وقت هم همین بمونه! ان شاءالله

یا رخداد هر حادثه ی دیگه ای که منتظر وقوع اون هستم! و عید شد و هنوز .:؟:.

3-   یه ماه شد هر شب اینجا یه چیز نوشتم! سعی هم کردم یه مطلب به درد بخور باشه! از شهدا گفتم، از امامره گفتم! از امام مدظله گفتم! از امام روحی فداه هم گفتم! از خودم گفتم! از دوست جون هم گفتم! از سجادجون هم ! از حاجی جدید که دیگه همون حاجی شده! و از حاجی آقا! که رفت و شمارش هم عوض شد!!!! از پ2 هم گفتم! از با نام و بی نام و .:؟:. و خیلی های دیگه! امیدوارم به درد خورده باشه! و بشه بهش گفت یه مطلب به درد بخورد! یا خداکنه ضرر معرفتی واسه خواننده یا نویسنده نداشته باشه!  البته بعضی هم انگار تمایلی به خاکریزی شدن ندارن حرفاشون فقط نقد بدون راهکاره!!! و باید... !

4-   الان دم افطاره ، قبلش با رفقای رصدگر رفتیم یه جا برصدیم! رصدیدیم! عجب تلسکوبی! چه ....! زهره هم بود! البته زهره ی تو آسمون ها !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! یه خورشید گل هم طلوع کرد، محیی الدین امروز اومد! گفتم محیییییییییییییییییییییییییییی الدینییییییییییییییییییین کده+ مورد1 دلم واست ( ) شده! - داخل پرانتز یه ذره اس و البته تصویری- گفتم! محی الدین قرص انرژی ، وقتی اومد شارژم تموم شده بود! خوب شارژ شدم و 2باره تو جلسه 3سوت دشارژ شدم! خیالی نیس آ خدا تو دشارژمون نکن plz!

5-   حیف شد! ماه مبارک وقتی داره میره انگار 2باره لبخند رو لبم یخ میزنه! یه چیزایی شد که انگار باید برم "ای کاش"  رو بخونم! بیخیال ما به این کاش ها عادت کردیم! میگن رسول مهربانی ص در عمر شریفشون از "ای کاش" استفاده نکردند! ای کاش ماهم استفاده نکنیم !!!!!!!!!

 

 دعا یادتون نره! راستی خدای بزرگ  ما دم عید قول و قرار داشتیم! با خودت! من زورمو زدم!

 

همین شد قصه ی رمضان1429ه ق / 1387 ه ش

ا2آ

5ص ففقط برای فرج

زیادهم هم عظم البلا بخوانیم؟

تمام شد!

 

پ ن

.: ؟ :.

سجادجون : امیدوارم برای دوست رو اشتباه نخونم!!!

دوس جون : نمی نویسی، خبریت نیس!

حاجی جون: خوش تیپ شدی! خوبه که خوش تیپ شدی! به برنامه درسی هم برس و بگیر و شروع کن! ترم زود میگذره!

ابراهیم جون: ما مخلصیم! نترس  سفت برو جلو ! بنده خداها هم بلاخره کنار میان!

رئیس نباء : من به نباء چشم امید دارم! خواهش میشه سف پاش وایطد! یادتن باشه جز به خردمند مفرما عمل/گرچه عمل کار خردمند نیست

.:؟:. : به ؟ هنوز .  ندادی هنوز ؟ مونده!

خودم! : سر خم می سلامت شکند اگر سبویی! راستی حاج مصطفی سبوی ما چاپ نشد!! مال شما چی؟!

حاج مصطفی : و ما ادراک حاج مصطفی+محیی الدین!!