سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
ببخشید غلط کردم!
یکرزمنده
شنبه 87 شهریور 30
ساعت 10:50 عصر
| نظر

شب 20ام

ببخشید غلط کردم!

سلام هی حتی مطلع الفجر و ای قرن ، قرن غلبه مستضعفین بر مستکبرین است

 

چه شبی بود شب قدر، خدایا توفیق درکش رو به ما بده. میگن هرکی بانوی کوثر سلام الله  رو درک کنه! یعنی شب قدر رو درک کرد، و شب قدر هم شب علی علیه السلام هستش!

خدایا به من هم حالی کن که بتونم بگردم و از میان این همه حجاب های کوچیک و بزرگ ، و از لای این همه پرده به سر این حس عجیب دست پیدا کنم!

و باز هم علی و علی و ما ادراک علی علیه السلام

وقتی می خوای در اقیانوسی به وسعت علی سیر آفاق و انفس کنی با هیچ اقیانوس پیمایی نمی تونی مگه تن رو از هر تعلقی رهاکنی و دل و به دریای علی بزنی در دریای علی غرق شی؟ یه کلام تو هم دریایی شی؟!

و هیچ زبانی  و هیچ درکی و هیچ ذهنی را یارای درک او نیست، و ما ادراک علی!

دیدی وقتی یه الماس خیلی بزرگ یا یه جواهر گران قیمت میخواد نمایش بشه ، به مردم میگن فلان تاریخ به مدت 5روز ، روزی 5ساعت بیاید بلیط بخرید و این جواهر رو ببینید!

شب قدر هم شب قدرِعلی است، یعنی وقتیه که به ما میگن ببینید شما یکی رو مثه علی دارید و قدرشو بدونید! بیاید ببینید.انگار شب قدر شب نمایش علی به عوامه! به خواصه! شب یادآوری علی است! شبیه که می تونی باهاش با آبروی علی در خونه خدا به خدا بگی خدایا ببخشید! غلط کردم! نمی آد؟

ا2آ

5ص فقط برای فرج

 






شب 19ام قدرِقدر
یکرزمنده
جمعه 87 شهریور 29
ساعت 1:6 عصر
| نظر بدهید

شب 19ام

قدرِقدر

سلام هی حتی مطلع الفجر و این قرن ، قرن غلبه مستضعفین بر مستکبرین است

 

سلام هی حتی مطلع الفجر و سلام هی هی حتی طلع الفجر و ...

وقتی می خوان کارنامه بدن، حتی شاگرد زرنگ ها ،هم ممکنه ته دلشون یه اضطرابی باشن! بالاخره ممکنه هر 20ی هم 19 بشه!

اما حکایت ما تنبل ها همون حکایت دست و دلِ لرزونه! که می دونیم چیکاره ایم و خلاصه روز حساب کتاب ممکنه اگه معلم مرام نذاره 13-14 ای بهمون بدن و خلاصه مایه شرمندگی! و بدتر از همه رفقایی که ، بعله! با کلی نمره های تک رقمی خدمت خونواده میرسن! مبارکه ان شاءالله

اما بازم شب امتحان شده! شبِ شبِ امتحان هم نه! ولی بالاخره شده مثه وقتی که استاد میگه آماده باشید ممکنه یه امتحان یهویی ازتون بگیرم! و معمولا ما شب قبل از اون روز به فکر می افتیم! و به دست و پا!

به نظرم حکایت شب قدرهم یه چیزی تو این مایه هاست! شب امتحانه! اما شب امتحان داریم تا شب امتحان!

بعضی مثه ما شب امتحان تازه می خوان رفع اشکال کنند و برن مطالب رو بخونن و یادبیگیرن! بعضی هم نه قبلا مرور هاشون رو کردن و مطالب رو از بر شدن! و شب امتحان واسشون مثه یه ذوق شیرین واسه رسیدن به روز امتحانه! رسید به یه صبحی که خیلی وقته منتظرش هستن.

ولی شب امتحانی هایی مثه من، مرتب می خوان روز نشه! این سلام هی حتی مطلع الفجر هم به نظر عقل ناقص سبکسرم واسه بچه +هاست! یعنی اونایی که منتظرن صبح بشه! حالا صبح روز کارنامه دادن! روز امتحان – که هر روز خدا روزه امتحانه و هر روز خدا ازما یا کوئیز میگیره یا امتاحنهای خفن- یا صبحی که کلی آدمه که منتظر طلوع فجر صادقش هستند! بهر حال همه ی این منتظرای صبح آماده اند و در حال آماده سازی! و می خوان که صبح بشه! نه اینکه میدونن بالاخره صبح میشه ولی شب هم طولانی تر باشه بدشون نم یآد!! از شب واهمه ندان! دل تنگ صبح هم نیستن!

بعضی از رجب و شعبان شروع کردن به آماده سازی! بعضی هم از اول ماه مبارک! بعضی هم از امشب!

کسانی هم هستند هنوز حال و هوای قدر سال پیش رو یادشونه! خوش بحال اینه هاست! دل هاشون که آماده بشه و بشه "دل" شاید منزل نزول هم بشه!

اما خوش بحال آماده ها و اونایی که آماده وارد قدر میشن! حقیقت قدر سلام الله علیها رو می شناسن! درکش می کنن! صاحب قدرروحی فداه رو هم باهاش رفیق میشن!

اما یه وقت هم هست – خودمو میگم – آدم می بیمه  درست و نزدیک امتحانه که دلش به تاپ و توپ می افته می فهمه ای دل غافل ، این دل ما هنوز منزل که نشده! هیچ شده مثه یه مرداب که فقط جک و جونورای عجیب غریب توش لونه کردن! با چشمه شدن و جوشیدن کلی فاصله داره! و اون وقته که آدم دلش به حال خودش میسوزه که نکنه قدرِقدر  رو ندونه! و کلاه گشاد دنیا تو سرش بمونه!

ای خدای بزرگ ما رو با بدن ضعیفمون و بهانه های متخلفتمون رها نکنی! اصلا ما رو به خودمون رها نکن! ما می دونیم خودمون واسه خودمون خیلی خطرناکیم، و دل هیچکس مثه خودت واسه ما نمیسوزه!

رفقا قدرِ قدر رو اگه دونستید، و سیم هاتون وصل شد یاد منم بکنید!  نه یاد من نه! یادشب امتحانیایی مثه من که...... و هنوز که هنوز منزل نشده دلشون!

نه اصلا بیخیال شب امتحانیا رفقا ، امشب هم فقط خودشو بخواید بگید:

شامم سحر نمیشود ، سحر، سحر نمیشود

بیا که قبر مادرت، بی تو عیان نمیشود

 

 

سیره شهدا هم نیاز نیست چون خودشون هستند، چشم دل باز کن که ...

 

یه شهری داشتن شهید میبردن ما هم رسیدن

قسمت شد، رزق بود

 

 

 

های لایت و مشکی کردن هم نداریم، همش مشکیه! کاش سفید بود!

 

ا2آ

 

شب قدر نکته و حاشیه و ... نداره حتی برای    من   او  تو   و  ...

باید در متن بود






شب 18ام!!! لام تا کام!!!
یکرزمنده
پنج شنبه 87 شهریور 28
ساعت 10:23 عصر
| نظر

شب 18ام!!!

درباره ی سکوت !!!

سلام هی حتی مطلع الفجر  و این قرن، قرن غلبه مستضعفین بر مستکبرین است

 

راستش از سریال های ماه رمضون بجز اونی که دم افطار پخش میشه تقریباً بی خبرم! اونم اعصابمو خورد کرده، توش دروغ مثه نقل و نبات به مردم فرهنگ سازی میشه و بنده خدا هرشب اقاجونش مرتب وصیت نومشو به روز می کنه و این یعنی به روز سازی دروغگویی!! ساید من بیخودی گیر میدم!

اما گاهی بعضی صبر رو در حالی چاره میدونن که گذر زمان داره به سرعت میگذره! تو دکه بودیم که بعد 50 - 60 روز حرف زدن و توضیح ،یه بنده خدایی گفت ببخشید این همه که گفتیدها! ما هیچی نفهمیدیم! حالا تو واسه تفهیم اینا این همه بحث و جلسه و ... بذار و بگو هر کی هر جاشو نفهمیده بگه! و همه "لام تا کام" حرف نمیزنند! و تو فکر میکنی همه فهمیدن و بعد معلوم میشه ...

همینه می خوام بگم بعضی وقتا آدم با سکوتش بیشتر به ابهام ها و برداشت دوم ها  دامن میزنه! در حالیکه به سادگی با خواستن توضیح بیشتر و دقت!! به توضیح دیگران می تونه قصه رو متوجه بشه! و واسش اون عجایب و ای کاش ها منحصر به فرد تلقی نمیشه!

به هر حال بعضی وقتا سکوت یه جیغ بنفشه که دیوار صوتی رو میشکنه و شیشه های اعتماد رو  میریزه پایین! و این خطرناکه! خطرناک

 

1- یکی یه روز از صبر گفت.کامنت "آقا مرتضی و حرف دل" رو خونده بود و از دلسردی و خستگی گفت.و کلی گفت و گفت! منم دیدم بعضی هاشو حق داره و خیلی هاشو انگار متوجه نشده! بنده خدا خوب فقط یه تماشاچیه ! انتظار دیگه ای هم شاید نباید داشت! هر چی هم که من می گم انگار منجر به سوءبرداشت ها میشه! خلاصه سکوت شد نتیجه ی این قصه.

اما من فکر کردم  بنده خدا حتما وقتی به این متن ها منتقده خوب بیاد و خودش بنویسه!

راستش اگه تو ماه مبارک رمضونی خودم رو مقید نکرده بودم که هر شب از یه نکته بگم نبود منم سکوت میکردم و خیلی راحت تر بودم و حتی اگه شب 18ام و غیره هم نوشته نمیشد مهم نبود! البته الان هم این قید واسه خودمه و سعی میکنم در هر شرایطی ولو بدی آب و هوا و طوفانی دریا! بنویسم! اما  به هر حال  هم حاج مصطفی و هم کمک تیربارچی! شدن تدارکات چی های این خاکریز، بسم الله این گوی این میدون!

2- عزم بلا در این  ابتلای بلایای بلیه در بلد  بلند بالای  بی بنای بلندِ بر دم باد تندِ باران خیزِ روزگار کردیم ، دست به هر سو رفت، سوی ناسو بود الا بسو قبله ی حسین لیه السلام که دستمان به دست عباس سپرد و لبانمان را به عطش علمدار میهمان کرد و ذوق کربلا را دوباره در چشم کمسو یمان در این فضای شامِ شام  چندین برابر کرد، نفس قدسی اش در تمام دالان های غریب و لای همه کلاس ها به مضام میرسید، و نیسمی خنک از جنس بهشت بود که می وزید و هو هو می کرد. و گاهی می گفت: منهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر...

3- گفتند که عاشقید و آرام نه اید                               در باغ خیال خم ابروی که اید

       گفتند بگو به قصد قربت گفتم                               سید علی الحسینی الخامنه ای

       فردا نماز  و آقا می خونه! یادتون باشه، نفس قدسیه و کلی اثر داره!

4- ما هم طبق معمول به انواع بلایا و گرفتاری ها ی روحی مرض ها گرفتاریم ، یکیش جهله! دعا بفرمایید.

5- ا2آ  -   5صلوات  فقط برای فرج.

 

سیره شهدا

بعد عملیات سومار به شدت زخمی شد.

توی بیمارستان بستریش کردن

وقتی به هوش اومد اولین چیزی که خواست مفاتیح بود

پیراهن خاکی 13

 

 دریافت فونت زر


 http://ghalamak.persiangig.com/other/font.zip