سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
ساز
یکرزمنده
جمعه 88 شهریور 13
ساعت 5:30 صبح
| نظر

ســــــــــــــــــــاز
سلام علی آل یس

سازها موجودات خوش­حالی هستند!

سازها را وقتی میشنویم، خوش­حال می شویم.

گاهی سازها،بد میزنند.

گاهی سازها را، بد میزنند.

سازها آلت دست اند، غیر از نی.

اغلب سازها را باید کوک کرد تا خوب بزنند، غیر از نی.

     این نی ناکوک میزند،

 در این رمضان نی را تو کوک کن، که آلت دست احدی نیست!

نشو از نی نی نوای بینواست   بشنو از دل  دل حریم کبریاست 

بعضی از نی  ها  را بر نی میکنند

برخی را به نی نوا میبرند

برخی هم از هیچ دسته ای نی اند!

پ.ن:

ü      " شاعری می لنگید،

         ناقدی نان میخورد

         تاجری پسته ی خندان میخورد."

ü      " شاعری شعری گفت.

هبلی تازه تولد پیدا کرد " بنظرم از حسن حسینی باشند.

ü      خدایا، از اینکه برخی سلام ها تلخند ، برخی تلخ ها سالم اند، و برخی آرزوها محال! شکر.

ü      خدایا، مردیم از بس مردیم. خدایا غلط کردیم گفتیم یا علی!! نگفتیم غلط کردیم که گفتیم یا علی.   شکر

ü      دیروز داشتند، فیلم مان میکردند، دیروز آنکه فیلممان کرد هم بلد نبود، خدایا لطف میکنی بگذاری خودمان   خودمان را فیلم کنیم.

ü      ......... کارمان گیرده ... شهدا هم که ...






معراجنامه –قصه ی پنجم (که من ز قافله ی بی ترمزان جدامانده)
یکرزمنده
جمعه 88 شهریور 6
ساعت 9:50 عصر
| نظر

سلام علی آل یس

خیلی هم پیرمرد نبود.

از سن ش میشد فهمید، این بچه ای که در آغوش داره، نوه اش ست و اون خانم جوان پشت سرش عروسش!

پاشدم و حال و احوال کردم باهاشون. اون روز خیلی شلوغ نبود، ما هم پشت میز نبودیم.

گفتم حاج آقا از کجا تشریف آوردید... گفت: از سیستان

. گفتم  نوه شیرینه نوه تونه دیگه؟ گفت آره شیرینه

گفتم : باباش؟  تو معراجه! هنوز دل نکنده؟  گفت آره تو معراجه.... شهید شده!

با خودم گفتم فرزند شهید سال 88، حدود 2ساله.  چطور میشه؟

که پرید تو فکرم و گفت: باباش پاسدار بود، تو درگیری با اشرار و .... (بغضش ترکید)

از خودم بدم اومد، که گیر آب و دون ام و ... چکار میتونستم بکنم! چکار باید بکنم؟

برای پسربچه یه تفال زدم، مثل خیلی از تفال ها، نخونده دادمشون  و ... بوسیدمشون و رفتند و ...

فکر کنم هم اسم شهید در اومد بچه ...

 یاد باد آن روز که .... (این دوستمان چه چیزها که آن روز ننوشت...)

| ادامه مطلب...




سلام ماه خدا
یکرزمنده
شنبه 88 مرداد 31
ساعت 10:42 صبح
| نظر

سلام که اسم خداست
سلام که سلم است، سلامتیست، تسلیم ست    برای او
سلام که حضور خدا ست برای همه ی لحظه هایی که به کام است و به کام نیست، هرچه هست برای  او
سلام که وقتی تا مطلع الفجر است که حقیقت قدر را بدانیم، حقیقتی هم نیست جز او

سلام که حقیقت شب قدر است، تاریکی رمز آلود شب  راز هایی نجیب را دارد، و سلام بر او
سلام که وقتی علی آل یس است که حسش کنیم ببینیمش، گاهی باید چشم را بست و بو کشید... بویی از او
سلام که وقتی علی نوح فی العالمین است که نوح باشیم ولو هزار سال هم بیشتر منتظر باشیم،  منتظر  او
سلام که وقتی سلام است که بخواهیم سلام باشد، از جایی باشد که چیزی آنجا نیست  مگر  او
سلام همان بسم الله است که هر قفلی را کلیدیست وحشتناک است اگر قفل و بغض دل نگشاید، حتی با  او
ماه قشنگ خدا

از رجب گذشتم، بی او

شعبان هم چون رجب میشد، بی تو

و اکنون بی سروپاترین موجود عالم، ایستاده  در مقابل او

سلام همین!

یک سلام بدون پ.ن!