امروز 25/1/2009 تولد عماد مغنیه هست .
شهید القائد عماد فایز مغنیه معروف به حاج رضوان از فرماندهان ارشد و دلاور حزب الله بود که در سال 2008 در منطقه ی کفر سوسه در سوریه توسط عوامل موساد با انفجار ماشین شهید گردید .
او در سال 1962 در روستای «طیر دبا» در شهر صور در جنوب لبنان متولد شد. پدرش شیخ جواد مغنیه از علمای برجسته شیعه لبنان بود. جهاد و فؤاد دو برادر وی بعدها در جنگهای لبنان و اسراییل کشته شدند. خانوادهاش پس از مدتی از صور به ضاحیه در جنوب بیروت مهاجرت کردند و در آنجا عماد تحصیلات ابتدایی و دبیرستان خود را گذراند و پس از آن وارد دانشگاه امریکای بیروت (AUB) شد .شهید مغنیه در اوایل دهه ?? میلادی به «نیروی 17» شاخه نظامی جنبش آزادی بخش فلسطین پیوست که نیرویی ویژه بود که برای حفاظت از فعالیتنی مانند ابوعمار، ابو جهاد و ابود ایاد تشکیل شده بود. او در پی اشغال لبنان در سال1982 از سوی رژیم صهیونیستی به همراه فعالان جنبش آزادی بخش فلسطین ازلبنان خارج شد.
حاج عماد پس از اجرای موفقیتآمیز چند عملیات به عنوان فرمانده گارد حفاظت مقامات بلندپایه حزبالله منصوب شد و پس از آن به عنوان مسؤول عملیات ویژه حزب الله انتخاب شد.
شهید عماد مغنیه شخصیتی نبود که کسی اطلاعات دقیقی از آن داشته باشد . چرا که زیرکی و رعایت تمامی اصول حفاظتی هرگز از چشم او دور نمی ماند تا جایی که در پایگاه اطلاع رسانی سازمان سیا آمدهاست: دو دههاست که عماد مغنیه سر نخ عملیاتهای ضدغربی را در دست دارد میدان فعالیت این مرد تمامی جهان است پیش از بن لادن هیچکس به اندازه مغنیه عملیات تروریستی علیه هدفهای غربی انجام ندادهاست.
در انفجاری که در ساعت 23 روز 12 فوریه 2008 داخل یک خودروی میتسوبیشی پاجروی صفر کیلومتر نقرهای در منطقه «کفر سوسه» و خیابان «الحدیقه» در دمشق رخ داد، عماد مغنیه شهید شد و دو زخمی بر جا گذاشت. در این منطقه، یک مدرسه ایرانی، یک مرکز پلیس و دفتر اصلی سازمان اطلاعات سوریه قرار دارد. پس از این واقعه حزبالله در بیانیهای، اسرائیل را مسؤول ترور این مقام ارشد نظامی حزبالله دانست. و اسرائیل نیز بصورت مخفی البته ، این ترور را یکی از بزرگترین عملیات های موفقیت آمیز خود در طی 60 سال تاسیس ننگین خود دانست . همینطور رابرت بائر یکی از عوامل سیا اعلام کرد : عماد مغنیه یکی از فرماندهان ارشد حزب الله را با بمبی که در قسمت بالای صندلی راننده خودروی وی جای داده بود، به شهادت رسانده است.
هفته نامه ساندی تایم نیز از او این چنین یاد میکند : عماد مغنیه با هوش ترین و توانمندترین عاملی بود که ما تاکنون با آن روبرو شده بودیم.
آوازه ی عماد مغنیه در همه جای دنیا و در میان تمام نخبگان امنیتی پیجیده بود طوری که احمد بصیر در مورد او می گوید : عماد مغنیه نابغهای بود که اگر مجبور نبود برای آزادی کشور و دفاع از وطنش وارد عرصه نبرد شود، در هر رشتهای از علوم مختلف وارد میشد، دانشمندی بزرگ و صاحب نظری متبحر در میآمد. اما تقدیر این شد که عمر خود را در مسیر باشرافت جهاد طی کند و در پایان جام شهادت سر کشد و بر بال فرشتگان به دیدار معشوق رود.هنگامی که در سال 1361 شمسی اسرائیل به کشور لبنان تجاوز کرد، با سرعت مناطق جنوبی را در هم نوردید و تا بیروت پیش آمد. ارتش اسرائیل که مدرنترین سلاحها و تجهیزات را در اختیار داشت، کشوری را تصرف کرد که تنها اسمی از ارتش دارد و مردم جنوب، فقیرترین و مظلومترین قشر این جامعه هستند.
عماد از نخستین کسانی بود که در آن زمان به صفوف مقاومت پیوست؛ آنچه ذهن عماد را مشغول میکرد، پیدا کردن راهکارهایی بود که بتوان با «ابزار ساده، عملیاتهای مهم و پیچیدهای که دشمن را پشیمان کند، یافت». یعنی با آنچه مردم در زندگی روزمره و عادی خود برای اداره زندگی بهره میجویند، در امر دفاع و مقاومت به عنوان سلاح استفاده کرد.
اسرائیل در حالی به لبنان تجاوز کرد که ارتش آمریکا و فرانسه نیز به کمکش آمدند؛ کشوری کوچک در زیر چنگال خشنترین عقابهای جهان گرفتار شد. آنچه عماد یافت، این بود که باید به چشم عقابها ضربه زد و این کار شد و بیروت آزاد گردید، با این حال اسرائیل جنوب را در کنترل خود حفظ کرد و برای چشمها نیز سپر قرار داد.
این بار عماد و دوستانش که حالا او را «حاج رضوان» مینامیدند، راهکار دیگری یافتند و آن سوزن کاری بدن دشمن بود. وقتی توان بریدن سر دشمن متجاوز نیست و یا امکان فرو کردن نیزه در قلبش و یا زدن خنجر به بازو و پهلویش نبود، باید بدنش را سوزن کاری کرد. سوزن زدن به بدن دشمن، موجب میشود که او نخوابد، سپس خسته، ضعیف و سرانجام تسلیم شود.
کار سوزن زدن به خصم بدخصال 18 سال طول کشید، اما عاقبت دشمن خسته و تسلیم شد و لبنان آزاد شد. حاج رضوان از رهگذر 18 سال ضربههای مداوم به دشمن، به مرور سامانهای دفاعی برای لبنان تدارک دید که خارج از تصور همه فرماندهان غربی و شرقی و عربی بود. سیستمی که هیچ اثری از آن دیده نمیشد؛ نه پادگانی داشت و نه عده و عُده مشخص و قابل دیدن و نه تنها با چشم مردم عادی بلکه با چشمهای مسلح دستگاههای نظامی و امنیتی که از آسمان و زمین همه چیز را زیر نظر دارند، مشاهده نشد.
تواضع و شوخ طبعی وی عاملی بود که کمتر کسی بتواند تواناییهای او را به سادگی بشناسد. همیشه مهیا و آماده بود. مخفی ماندن از چشم دشمن با استفاده از روشهای خاص، از ویژگیهای دیگر او بود؛ به گونهای که مهمترین سازمانهای اطلاعاتی جهان، 25 سال نتوانستند او را بیابند.
هم اکنون نیز پرونده ی ترور وی باز بوده و بصورت محرمانه و سری از آن یاد می شود ... زمان زیادی از دیدار ما با عماد نمیگذر ... جایش همیشه در قلب سربازان مقاومت اسلامی سراسر جهان خالی است ....
---------------------------------------------------
خدایا به آبروی حاج رضوان، ما در رضوان خودت و عندربت از دست ساقی کوثر سیراب کن