سلام علی آل یس
امروز نخستین روز ماه حج است، حج همان قرار تاریخی آدم تا خاتم، قرار ازلی و ابدی با خالق یکتا.
کسی چه میداند شاید روزگاری هم ما میهمان سفر آسمانی حج باشیم، سفری از خود تا خدا، شاید دست تقدیر دست ما را آن سنگ تنهای جدا افتاده از بهشت برساند، ما نیز دستمان را بر روی دست ولی اعظم خدا بچسبانیم.
کسی چه می داند، که در برهوت تحیر ، ما نیز مهاجران از خود به خود دوباره همنشین ماه عالم تاب ، روزی ما نیز همسفره ی شب تنهایی آن تنهای مغموم در بیابان انتظار ، به اشک و ناله و آه میهمان شویم.
کسی چه میداند، شاید روزی ما خویش را در مقابل خویش نهاده، رجمش کنیم، تا از تعلقاتی که در عمری تعلق و تشویش داشته ایم، برهیم و از آن میانه ، خودی عبد الله بیرون رویم و در دست تقدیر ، دستمان را با دست عبدالله بیعتی دیگر بار دهیم.
کسی چه می داند، شاید روزی ما خویش اسماعیل عطشان خویش باشیم و خویش در طلب آب حیات از صفای باطنی انسان کامل به مروه ی حقیقت خلقت هروله کنان نوای اناالحق سردهیم، و چون در این گذار گذارمان در کنار حقیقت عبودیت و خلقت افتاد، سر بر زانوی ادب نهاده و از رزق حلال امامت ، کام بگیریم و سخن لب لعل را یادآور باشیم.
کسی چه می داند شاید ما نیز روزی در لباس او و به لباس او ، بی هیچ تفاوتی رنگ ظاهر را به عیار او محک زنیم، و باطن خویش را به نگاه او منزه کرده و از هر پلشتی تحریم کنیم.
کسی چه میداند، شاید روزی حج ما نیز از کربلا آغاز شود و در کربلا ، حاجی شویم، و خویش را در احرام خون خویش منزه و پاکیزه بیابیم.
چه کسی میداند، شاید این روزها همسفران زیادی از هویزه و شلمچه تا بستان و دوکوهه از ماووت و سوسنگرد تا چزابه و حلبچه از دهلاویه تا مجنون و از همه آن معارج انسانهای کامل تا مداخل الی الله، سفری بسوی حج داشته باشند و دوباره حاجیانی باشند از عبودیت محض برای خدا و برای خدا و برای خدا و برای خدا.
آن خانه که در منزل اول نظر افتاد .:. از خویش برون شو، که ره غیر ندارند