بسم الله و سلام علی آل یس
آدم ها هم مثل ماشین ها گاهی پنچر میشوند!
بعضی وقتا فیــــــــس،پنچر میشی...
بدتر اینکه یه نوزاد با 3تاونصفی دندون، و کلی مسخره بازی هم نمیتونه پنچریت رو بگیره، حتی بابا-مامانش هم.
حتی با شنیدن قصه ی شهید طاهری و دخترش بازم پنچری...
البته تو راه پیمایی جیغ زدن سر کروبی1 منافق و دار و دستش* و شعار دادن و در رفتن اونا و گرفتن گلوت و بعد رفتن تو سیــــــــل ملت، کمی موجب خرسندی میشه، اما بازم پنچری...
حتا وقتی میری سر 3تا تیکه کفن 3*3 سانت و یه سربند یازهرا که مدتی با گل نشسته بودند و هنوز عطر گل دارن هم پنچری...
خدا هم با آیات خفنناکش باهات حرف میزنه و ... هی میگردی بلکم اون یسعا نورهم رو پیدا کنی، اما نمیشه...
ربیع که اومد کلی حال کردیم، صفر مثله یه سنگینی رو سینه آدم میمونه... اما ربیع اومد2 و بازم پنچریم...
راستش تقصیر خودمه...
فکر کنم همش تقصیر مجید شده!!! نامردی کرد...
باید برم لاستیک عوض کنم و فولاد بندازم جاش... تصور کن...
چه صدایی بلند میشه.
اونم از من که این همه وول میخورم!! فکر ش رو بکن ... فقط با این سر و صدا خیلی جاها نمیشه رفت.
فکر کنم شب جمعه هفته آینده خبرایی باشه... اگه باز نامردی نشه...
تکمیلی:
1/ پسرعمه جان ما که آخوند هم تشریف دارند! مربی فول کنتاک هم هست!+4تا جینگولک بازی دیگه... پس از شنیدن این قضیه نزدیک بود در میدان! ما را اعدام انقلابی بفرمایند... میگه چرا نزدیش... پسر عمع جان آخه منو زدن!!!
2/ ربیع آمد و ربیع الانام نه... ای داد که هنوز منتظر نشسته ایم!
نصف النهار مبداء:
? آن لب لعلی که دوش صحبت میخانه بود، چشم مرا آب زد...
? *یه لحظه، یه وصیت نامه یه خطی نوشتم تو گوشی! نماز بی ولای او عبادتیست بی وضو/ به منکر علی بگو نماز خود...
? یک عکس بیشتر نگرفتم! از یه پیرمرد که زیر پل جناح نشسته بود و یه پلاکارد دستش و زل زده بود به بلندگویی که احمدی نژاد توش حرف میزد...
? آنها که خویش را عرضه ی دنیا نمیکنند / در پوشش مشکی جواهرند ...