سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
از یک مجنون!
یکرزمنده
جمعه 88 بهمن 30
ساعت 4:23 عصر
| نظر

بسم الله

الف: ماشین همین طور داشت مثل 3تیر جاده رو جامیذاشت و جلو میرفت تا اینکه 120شروع کرد به باریدن! انگار داشت جاده رو شخم میزد.

ناچار ماشین رو به گوشه ای از جاده به امان خدا سپردیم و برای دقایقی دل به اطار فدادیم تا از گزند ترکش های آهنی در امان بماند.

دیدم بی توجه به گلوله بارانی که با دادن گرای ما داده بودند به دشمن داره به سمت ماشنی میره که هنوز از گلوله ای که قبلا اونو به آغوش کشیده دودش رو داره به آسمون هدیه میده میره...

کجــــــــــــــــا؟؟ خطرداره پناه بگیر...

انگار اصلا صدام رو نمیشنفت...

رفت و دست کرد لای آهن پاره های ماشین و از لابه لای رادیاتور ماشین یه چیزی رو کشید بیرون...

انگار داشت نوازش میکرد و باهاش حرف میزد

رفتیم نزدیک تر...

میگفت عجیبه چطور صدای ناله ش رو نشنیدید... طفلک بلبل بالهاش زخمی شده بود

مونده بودیم از اون فاصله با اون صداهای مهیب انفجار این صدا رو از کجا شنیده بود...

داشت با بلبل حرف میزد. طفلک بلبل

 

لام: 2012 رو چند بار دیدم... یه بار از دید اینکه یه فیلم خباثت آمیزه و کار فرهنگی میکنه واسه صهیونیست ها و ... یبار از دید یه هنر هنرمندانه و مهیج! ... یاد حرفای سیدمترتضا که دنبال یه بلبل میگشت واسه روایت سرود شهادت در وصف شهدا

بازم دم بچه های ارتش! و نیرو دریایی گرم، چون فرمان مولا را برای ساخت یک شناور جنگی مدرن با قابلیت حمل هیلیکوپتر شنیدند، ساختند و موجب افتخار شدند... حیف اون همه وقت از امام که با برخی از سینماگران 3تا100تومن! که هنوز موجب افتخار برای سینمایی که دارای گنج جنگ، .و گنیجنه تاریخ ایران هست نشده...

 

میم: پنچر بودن نا امید بودن نیست! منتظر بودنه!!! خدایا سعی کردیم با ولی امر تمرین کنیم و حرف هاش رو گوش کنیم، نکنه ولی عصر بیاد و پنچر شیم وقتی که نباید پنچر شد...

 

ته التحریر:

+ لعل لبت جان ستان، جام مرا جان ستان / عاقبت ای جان ستان! روی نوازم به مهر

+ ما تیر کمند تو به یک تیر اشاره / فرمان بده تا جمله بداندیش، برانیم

+ هنوز در فکر حوادثی هستم که تو را در خود دارد، مثل یک نگین

+ خدا مهارت حرف نزدن را به من عنایت کن، ضمن اینکه از تو بخاطر ستارالعیوب بودنت متشکرم بامرام

+ راستی منو که یادت هست... منو از یادخودت نبری، باوفا

+ از دار دنیا خودت برای ما بسی،