• وبلاگ : قلمك
  • يادداشت : اجابت
  • نظرات : 2 خصوصي ، 1 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    دخترک روضه خواني بود آنشب
    نماندي تا آخر مراسم
    بعد از پدر خودکار را بدست گرفت
    پدرش گفت خورشيد را نقاشي کن
    من گفتم پدر و مادري نقاشي کن
    و او نوشت اي شهيد دوستت دارم..اي شهيد خيلي دوستت دارم
    عکسش را آنجا ببين